برگشتیم با ی مقاله ی مفصل و انتقادی . توی این مقاله قراره دلایل شکست بسیار بد داستان اکسپنشن Shadowlands رو بررسی کنیم. قراره بفهمیم چرا زوال ملقب به The Jailer ، کلیشه ای ترین و بدترین شرور (Villain) تاریخ World of Warcraft و حتی بازی های ویدئویی است. و اینکه چطور شد که بلیزارد به داستان های گذشته نیز صدمه زد و وقایع گذشته را رتکان کرد. و در آخر به راه حل نیز میپردازیم. پس با ما باشید …
فرصتی که از دست رفت …
اگر بخواهم توی یک جمله داستان شدولندز را برای شما توصیف کنم فقط یک چیز میتوانم بگویم : فرصت فوق العاده ای که به بدترین شکل ممکن از دست رفت. این اکسپنشن بدترین داستان را در میان تمامی اکسپنشن های پیشین داشت و علاوه بر داستان خودش ، به وقایع گذشته ی نیز بسیار صدمه زد. عوامل داستان نویسی بازی کاملا در ارائه یک داستان تمیز و ساده شکست خوردند. دنیایی که آنها ساخته اند بسیار تمیز و جذاب است. هر کاوننت مسئولیت خاص خودش را دارد و به شیوه ای متفاوت و جذاب اداره میشود. و همه چیز نظم خاص خودش را دارد. برای همین است که من شخصا سیزن اول بازی را خیلی دوست داشتم.
رفتن به جهان پس از مرگ بسیار فراتر از رفتن به یک دنیای موازی در گذشته است و چیزی نیست که بتوان آن را سرسری گرفت و با عجله داستانی برای آن سر هم کرد. کاری که دقیقا بلیزارد انجام داد و با عجله سعی کرد این اکسپنشن را به سرانجام برساند و خدا میداند در این میان چقدر محتوای داستانی حذف شد و ازبین رفت.
درست است که بلیزارد اصرار دارد که این اکسپنشن در دو پچ اصلی از پیش طراحی شد ولی شواهد و حدس و گمان ها کاملا نشان دهنده ی خلاف این قضیه است. شدولندز قربانی کرونا و پروتکل های بهداشتی و کار در خانه شد. و قشنگ مشخص است یک پچ کامل در این میان محو شد و محتوای آن را سعی کردند در میان دیگر پچ ها پخش کنند. حفره های داستانی و خط های داستانی تمام نشده ( مانند شخصیت Ve’nari) گویای همه چیز است.
البته در این میان نمیتوان همه ی تقصیر هارا گردن بلیزارد انداخت. مشکلات زیادی از سال 2020 گریبان گیر این شرکت شد. کرونا ، رسوایی تاریخی و تشکیل پرونده در دادگاه ( همان مسئله ی توهین و آزار جنسی کارکنان) ، کار در خانه و … همگی تاثیر بسیار زیادی داشتند. البته این مشکلات شاید درصد کوچکی را تشکیل دهند و ناتوانی خود کارکنان و عوامل سازنده در این میان کاملا مشهود و مشخص است.
زوال : بدترین شرور تاریخ World of Warcraft
یکی از اصلی ترین دلایل شکست داستان شدولندز ، شرور اصلی آن است. زوال یا جیلر یکی از بدترین ویلن های تاریخ بازی های ویدئوی است و برخی نیز اعتقاد دارند از شرور های کارتون های کودکان نیز بدتر است. اما چرا ؟
بلیزارد از همان ابتدا در بلیزکان 2019 که اکسپنشن را معرفی کرد ، جیلر را یک راز نگه داشت و حتی یک تصویر کامل از او ندیدیم. و رسما هیچی راجب اش نمیدانستیم. و پلیرها شروع کردن راجب اش فن مید ساختن و تئوری طرح کردن. بعد از اون کلیپ های Afterlives اومد و ما با هرکاوننت ، شیوه ی کار و رهبرانشون تا حد زیادی آشنا شدیم و همه منتظر ی قسمت پنجم برای The Maw بودیم ولی ؟ هیچی منتشر نشد و به نظر من بهترین فرصت ممکنه برای بلیزارد که جیلر را کامل به ما معرفی کنه ازبین رفت. خب ما پیش خودمان گفتیم که حتما وقتی اکسپنشن منتشر شود با او آشنا میشویم.
اکسپنشن منتشر و ما هیچی جز یک ویلن درجه آخر کلیشه ای ندیدیم. و تازه کلی سوال برایمان مطرح شده بود. هدف او چیست؟ انگیزه اش چیست؟ چرا به دنبال روح ازراث است ؟ از اندوین چه میخواهد؟ چرا کچله ؟ و کلی سوالای دیگه. و رسما هیچ چیزی نداشتیم که بخاطر اش بخواهیم به جیلر و کارهایش اهمیت دهیم. این وسط چیزهای دیگری مانند فرست وان ها ، نیروی کیهانی هفتم و نیز مطرح شده بود که نه تنها داستان را واضح نمیکرد بلکه باعث ایجاد سوالات بیشتر و پیچیده تر شدن داستان شد.
همین موقع بود که مشخص شد ایشون پشت نصف وقایع قبلی داستان هم بوده. کلاه لیچ کینگ و شمشیر فراست مورن به دستور او ساخته شد. او بود که با دردلرد ها سارگراس را گول زد و باعث تشکیل لژیون سوزان شد. و چیز های دیگر . بلیزارد به جای اینکه سعی کند با مشخص کردن کامل هدف و انگیزه ی جیلر ما به او انگیزه بدهیم ، سعی کرد او را پشت نصف وقایع داستان قرار دهد تا توجه ما به او جلب شود. ولی در این راه شکست خورد و نه تنها ما از جیلر خوشمان نیامد بلکه نظرمان نسبت به وقایع گذشته نیز عوض شد.
بعد از کلی صبر و طرح کردن تئوری و … به پچ 9.1 رسیدیم و باز هم بلیزارد نتوانست سوالات ما را درست پاسخ دهد و فقط داستان را پیچیده کرد. به جای آنکه لقمه را مستقیم درون دهان بگذارد چندین بار آن را دور سرش تاب داد تنها چیزی که دستگیرمان شد این بود که جیلر به دنبال تغییر واقعیت به شکل دلخواه خودش است جوری که ما همه به او خدمت کنیم و پیشتر نیز آربیتر شدولندز بوده و به دلیل اینکه میخواسته به دنبال اسرار فرست وان ها برود درون The Maw زندانی شد. پلیر ها : آقا خب چرا میخواد این کارو بکنه ؟ اصلا این ازبین بردن واقعیت یعنی چی؟ تغییر واقعیت چه شکلیه؟ اون دروازه ای که باز میشد به کجا میرفت؟ و کلی سوال دیگر.
بلیزارد اعلام کرد که در پچ 9.2 که پچ نهایی شدولندز است به تمامی سوالات ما درباره ی جیلر پاسخ میدهد. پیشتر نیز انقدر جیلر را قدرتمند جلوه داده بود جوری که ما فکر میکردیم او شکست ناپذیر است. پچ 9.2 بعد از ماه ها انتظار بالاخره آمد. و حداقل به تعدادی از سوالات ما درباره ی فرست وان ها و مکانیزم جهان و … پاسخ داده شد. اما راجب جیلر هیچ چیزی نبود. ما هنوز از انگیزه ی او خبر نداشتیم و نمیدانستیم چرا میخواهد این کار را بکند.
در رِید هم بدون کمک از کسی یا چیزی ما پلیر ها او را به راحتی شکست دادیم. شخصیتی که بلیزارد آنقدر او را بزرگ و قدرتمند کرده بود را یک سری پلیر کشتند. شما دقت کنید در اکثر فایت ها و نبرد ها با باس های قدرتمند ما با کمک دیگر شخصیت ها توانستیم آنها را شکست دهیم. ما یاگسوران را با کمک تایتان کیپرها شکست دادیم. لیچ کینگ که خادم جیلر بوده در لحظه ی پایانی نبرد اش همه ی ما را کشت و اگر تیریون نبود شکست میخوردیم. مرگبال (Deathwing) را با کمک ترال و سیمایان کشتیم. تازه در پچ لیجن که کلی سلاح های خفن و جهان خرد کن داشتیم از تایتان تازه متولد شده آرگوس داشتیم شکست میخوردیم و با کمک تایتان ها توانستیم آن را نابود کنیم. حتی نزاث را نیز با کمک نیروی فورج آف اوریجینشن لیزر ساختیم و او را کشتم. ولی در نبرد با جیلر نه اترنال وان ها کمکان آمدند ، نه خبری از الون بود و نه خود ازراث.
در سینماتیک پایانی فایت جیلر بالاخره فلش بکی به گذشته ی او زدیم و متوجه شدیم که … او تمامی این کار ها را کرده بود چون جهان ما دربرابر آنچیزی که قرار است بیاید نمیتواند مقاومت کند و قصد داشته که مارا نجات دهد. یعنی در اصل ما زدیم شخصیتی که میخواست نجاتمون بده رو کشته بودیم. حالا این وسط میخواسته همه هم بهش خدمت کنن. یعنی بلیزارد با این کار نه تنها مشکلات را حل نکرد بلکه بدتر شد ! جوری که همه ی کامیونیتی از این سینماتیک متنفر هستند.
پس جیلر یک شخصیتی بوده که میخواسته ما را به روش خودش نجات دهد. این وسط به هیچکس راجب هدف واقعی اش نگفت و ما نمیدانیم چرا او این کار را نکرد و به پرایموس و دیگر اترنال وان ها هیچ چیزی راجب اینکه چه کسی قرار است بیاید نگفت. شاید او به هیچکس اعتقاد نداشته که بتواند جلوی این اتفاق را بگیرد و فقط فکر میکرده خودش میتواند این کار را بکند.(دقت کنیم گفتم شاید . هنوز جواب این سوال رو دقیق نمیدونیم) و این وسط هنوز نمیدانیم چه چیزی باعث شد که بخواهد همه به او خدمت کنند.
آیا این فکر را قبل از زندانی شدن اش در سر داشته یا بعد از اینکه زندانی شده به فکر اش زده؟او اصلا از کجا به همچین تهدید بزرگی پی برده و از کجا فهمیده که جهان ما دربرابر اش محکوم به نابودی است ؟ و کلی سوال دیگر هست که هنوز پاسخی برایشان نداریم و فکر نکنم در پچ 9.2.5 نیز پاسخی برایش پیداکنیم. جیلر یک شرور کلیشه ای با هدفی پیچیده و انگیزه ای نامعلوم و نامفهوم است. این کل تفسیری است که از این شخصیت میتوانم برایتان داشته باشم.
داستان گویی بسیار بد
شدولندز علاوه بر داستان بدی که داشت ، نوع گفتن این داستان هم بسیار بد بود. توی این بخش قراره زیاد به اکسپنشن Legion اشاره کنم چون به نظرم بهترین اکسپنشن از نظر گفتن داستان بود. در لیجن اول از همه ما یک هدف مشخص داشتیم. آن هم شکست دادن لیجن بود. ساده و تمیز. و در ضمن راجب لیجن و سارگراس هم اطلاعات بسیار کاملی داشتیم و میدانستیم چرا باید او را شکست بدهیم. درضمن داستان هر پچ به صورت کامل تمام میشد و ما شاهد یک نتیجه گیری بودیم و پس از آن پچ بعدی نیز مشخص میشد و میدانستیم قرار است بعدا به سراغ چه چیزی برویم.
برای مثال : پچ 7.1.5 ما گولدان را شکست دادیم و او را کشتیم و پس از آن نیز ایلیدن آزاد شد. و همچنین فهمیدیم که قرار است به Broken Shore برویم جایی که در ابتدای اکسپنشن رفتیم و شکست خوردیم اما حالا هم قوی تر شده بودیم هم یاران بیشتری داشتیم. در پچ 7.2 ما کیل جیدن را کشتیم و دروازه ی لیجن در ازراث را بستیم اما پس از آن شاهد آمدن آرگوس بودیم و میدانستیم قرار است در پچ بعد به کجا برویم. در پچ 7.3 که به نظرم بهترین سینماتیک پایانی بین تمامی اکسپنشن ها را داشت ، شاهد شکست خوردن سارگراس و زندانی شدنش اش بودیم و همچنین دیدیم که شمشیرش را درون ازراث فرو کرد و داستان اکسپنشن بعدی نیز از همینجا شروع شد.
اما در شدولندز چطور؟ در پچ 9.0.2 که شاهد دستگیری دناسریوس بودیم. در 9.1 هم فهمیدیم که جیلر به کلید اش دست یافت و به درون پورتالی رفت. و جمله ی سیلواناس هم ناتمام ماند. یعنی نه میدانستیم قرار است پس از آن کجا برویم و نه اینکه قرار است با چه چیزی روبه رو شویم. فقط یک اسم در اختیار داشتیم آن هم زرث مورتیس بود. همین و بس. و کل داستان برایمان یک راز بود و بلیزارد سعی داشت همه چیز را به صورت یک راز نگه دارد. خب چرا؟
تازه این را هم بگویم که بین پچ های لیجن حداکثر 3 تا 4 ماه فاصله وجود داشت ولی برای پچ 9.1 ما 7 ماه تمام صبر کردیم ! و برای پچ 9.2 هم 7 ماه دیگر صبر کردیم. یعنی ما 7 ماه تمام منتظر بودیم که این پورتالی که جیلر داخل اش رفت به کجا ختم میشود و آنجا چگونه است. این شیوه ی داستان گویی برای سریالی مناسب است که هفته ی آینده قرار است قسمت بعدی اش منتشر شود. نه بازی که میدانیم پچ بعدی اش آن هم درمیان مشکلات کرونا و … تا ماه ها قرار نیست رنگ انتشار به خود ببیند. این وسط پلیر ها یا داستان را یادشان میرود یا علاقه و توجهشان را کامل از دست میدهند. در میان صبر کردن برای انتشار پچ بعدی پلیر ها نیز شروع به ساختن انواع و اقسام فن مید ها و تئوری های مختلف کردند.
خب این خوب است که طرفداران شروع به ساختن تئوری ها و فن مید های خود بکنند. شما نمیتوانید جلویشان را بگیرید. اما زمانی این قضیه بدتر میشود که تئوری های آنان از داستان اصلی بهتر بوده و اصلا شبیه آنچیزی که انتظار اش را داشتند نیست و توی ذوقشان میخورد.
در شدولندز اول از همه ما یک هدف مشخصی نداشتیم و تا آخر کار نمیدانستیم به دنبال چه هستیم و هیچ آشنایی کاملی با شرور اصلی داستان نداشتیم. سازندگان هم این وسط سعی داشتند که با نگفتن کامل داستان و ایجاد راز و رمز های مختلف اکسپنشن را به جلو پیش ببرند که کاملا شکست خوردند. حتی سینماتیک های بازی هم دوپهلو بودند و شما یا باید آنها را چندبار میدید تا متوجه همه چیز میشدید. یا اینکه به سراغ تحلیل یوتیوبر ها بروید تا بفهمید چه رخ داده و اکثرا پلیرها مفومی 180 مخالف آن چیزی که سینماتیک قصد داشت بگوید را میفهمیدند. نمونه اش سینماتیک سیلواناس در پچ 9.2 .
داستانی پیچیده و نامفهوم
علاوه بر شروری کلیشه ای و شیوه ی داستان گویی بد ، خود داستان نیز پیچیده و نامفهوم بود. بلیزارد با آوردن عواملی مثل خلقت ، فرست وان ها ، مکانیزم جهان ، واقعیت ، نیرو های کیهانی و … سطح داستان را بسیار بالا برده بود. جوری که بسیار از پلیرهای زیادی گیج شده بودند. شما دقت کنید چند درصد در جهان به مسائل فلسفی مثل خلقت و واقعیت و ماهیت خدا و … علاقه دارند؟ حالا مقایسه کنید با کسانی که به ژانر اکشن و بزن بزن علاقه مند اند. قطعا مورد دوم طرفداران بسیار بیشتری دارد.
لیجن هم مانند یک ژانر بزن بزن بود. ما هدف و شرور داستان را میشناختیم و رفته بودیم که با کلی سلاح و آرتیفکت های خفن بزنیم دهن اش را سرویس کنیم. اما در شدولندز نه تنها هیچکدام را نمیشناختیم تازه با موضوعات زیادی مثل نیروهای کیهانی ، خلقت جهان ، فرست وان ها(همان خدایان در اصل) سر و کله میزدیم و بلیزارد هم هیچ توضیح کاملی برایشان نداشت و سعی داشت که همه را یک جور راز نگه دارد.
هرچند در پچ 9.2 به بسیاری از این موضوعات پرداخته و به سوالاتش پاسخ داده شد. ولی توجه کنید که 2 سال طول کشید تا ما راجبشان بفهمیم. و در این دوسال کاملا گیج بودیم و به تنها چیزی که میتوانستیم تکیه کنیم یک سری تئوری بود. در این میان هم کلی از وقایع داستان های گذشته نیز رتکان شد و تغییر کرد. مثل داستان لیچ کینگ و سارگراس. و ما در حال هضم آنها نیز بودیم. تازه کلی خط های داستانی دیگر نیز اضافه شدند که نیمه تمام ماندند. در پچ 9.1 هم شاهد آمدن الون بودیم. کرکتری که سالهای سال بود در داستان بازی حضور داشت و برای اولین بار توانستیم حداقل صدایش را بشنویم. و بعدش از آن … هیچ خبری از او نشد. و کلا هدف از آمدنش مشخص نبود.
شدولندز متاسفانه یک داستان پیچیده و فلسفی داشت. داستانی که برای بسیاری از پلیرها نامفهوم بود. کلی خط های داستانی مختلف داشت که بعضی از آنها ناتمام ماندند و تازه بخش های زیادی از وقایع گذشته نیز دستخوش تغییر و تحول شدند. و کاملا هم مشخص بود که یک پچ در این میان ازبین رفت.
راه حل
خب این همه از اشکالات شدولندز گفتیم بهتره راجب راه حل های ممکن هم براش صحبت کنیم. اول بگم که خب شدولندز تقریبا داستانش تموم شده و نمیشه اتفاقاتی که افتاده رو تغییر داد ولی بهتره بدونیم بلیزارد چه کاری میتوانست بکند که داستان این اکسپنشن به یک چیز بسیار بهتر تبدیل میشد. اول از همه به نظرم بلیزارد پیش از انتشار پچ باید ما را با ویلن و شرور اصلی داستان یعنی جیلر آشنا میکرد. این کار میتوانست با استفاده از مینی سریال AfterLives رخ دهد. و ما میتوانستیم یک قسمت داشته باشیم اختصاصی برای جیلر و سرگذشت او.
دقت کنید در Warlords of Draenor با اینکه ما پیشتر با دشمنانمان آشنایی لازم را داشتیم(کتاب طلوع هورد، سری وارکرفت 1 و 2و 3 و …) ، بلیزارد با انتشار مینی سریال Lords of War همه ی آنها را به ما معرفی کرد. پیشتر برای پانداریا نیز با استفاده از مینی سریال The Burdens of Shaohao با این سرزمین کاملا جدید آشنا شدیم.
بلیزارد نتوانست کاری که با پانداریا کرد را با شدولندز انجام دهد. و ما باید با شرور اصلی کاملا آشنا میشدیم. این به این معنا نیست که نباید رازهایی درباره ی او باشد. میتوانستیم این قضیه ی اون چیزی که داره میاد را آخر اکسپنشن بگوییم ولی در عین حال از همان ابتدا با جیلر ، اهداف و انگیزه اش آشنا میشدیم. چیزی که در سینماتیک آخر شدولندز دیدیم باید در همان ابتدا رخ میداد و برای ما مشخص میشد.
و بعد از آن این اکسپنشن نباید در دو پچ اصلی تمام میشد. و پتانسیل بسیار بیشتری داشت. بلیزارد قشنگ این وسط یک پچ را حذف کرد و سعی کرد که چرخه ی هر دوسال یکبار یک اکسپنشن را حفظ کند. آنها با این کار در داستان عجله کردند و بسیاری از سوالات را بدون پاسخ باقی گذاشتند و توضیحی ندادند و همگی را به صورت فرمالیته سعی کردند در پچ 9.2 جمع کنند. که باز هم شکست خوردند.
مورد بعدی نیز سطح داستان بود. اگر از همان ابتدا بلیزارد هدف ما را از این اکسپنشن مشخص میکرد و ما میدانستیم چرا در شدولندز هستیم بسیار بهتر بود. و بعد هم داستان ساده ای را تحویل ما میداد به جای این همه جملات فلسفی و نامفهوم راجب فرست وان ها و مکانیزم جهان و غیره و غیره. در کل باید بگم شدولندز به یک داستان مشخص ، ساده ، کامل و شروری باشخصیت پردازی بسیار بیشتری نیاز داشت. و خوشبختانه بلیزارد اعلام کرده در اکسپنشن بعدی قرار است که همچین داستانی داشته باشیم و به ریشه ی اصلی وارکرفت بازگردیم.
این هم از پایان این مقاله ی طولانی. سعی کردم علاوه بر اینکه مقاله ی کاملی باشه ، کوتاه هم باشه و امیدوارم که ازش لذت کافی رو برده باشید. نظر و پیشنهادی در این رابطه داشتید حتما برای من کامنت کنید و سوالی داشتید بپرسید حتما پاسخ میدم. داخل چنل تلگرام ما به آدرس t.me/Karazhan_ir هم عضو بشید و وبسایت مارو به دوستاتون معرفی کنید.